29/09/2012
27/09/2012
بابک بیات/ مسعود کیمیایی و گوگوش
به یاد زنده یاد بابک بیات
تنظیم موسیقی: بابک بیات
ترانه: مسعود کیمیایی
اجراء ترانه: گوگوش
24/09/2012
ایران درودی
تا این مرحله از زندگی دانسته ام که می باید کوله بار غم ها و دلتنگی ها را بر
زمین گذارد و به استقبال آینده رفت حتی اگر این آینده یک روز یا یک ساعت یا فقط یک لحظه باشد. مطمئن هستم بهترین لحظه، لحظه ی بعدی زندگی ام خواهد بود. شاید لحظه ی بعدی نوید خلق اثری باشد که هنوز نیافریده ام. ولی در لحظه ی بعدی، اثری به ابعاد آرزوهایم، اثری به رنگ عشق هایم، اثری به شفافیت تمام آینه ها، خلق خواهم کرد و سپس این اثر را در بالاترین نقطه ی آسمان بر خواهم افراشت تا تصویر تمامی این جهان در آن انعکاس یابد؛
_________________
از کتاب فاصله ی دو نقطه اثر ایران درودی هنرمند نامی معاصر ایران و جهان
22/09/2012
مهرگان نو، هوشنگ ابتهاج
بگشاییم کفتران را بال
بفروزیم شعله بر سر کوه
بسراییم شادمانه سرود
وین چنین با هزار گونه شکوه
مهرگان را به پیشباز رویم
رقص خوش پیچ و تاب پرچم ها
زیر پرواز کفتران سفید
شادی آرمیده گام سپهر
خنده نو شکفته خورشید
مهرگان را درود می گویند
گرم هر کار مست هر پندار
همره هر پیام هرسوگند
در دل هر نگاه هر آواز
توی هر بوسه روی هر لبخند
بسراییم مهرگان خوش باد
_________________________
شاعر: هوشنگ ابتهاج
21/09/2012
19/09/2012
17/09/2012
اسم اعظم از بورخس
رمزهای جذبه، هیچ گاه تکرار نمی شود؛ برخی خدا را در روشنا دیده اند و بعضی بر لبه تیغ و دسته ای در حلقه ای از گل سرخ. من چرخ بس بزرگی دیده ام که نه پیش چشمم بود و نه پس از آن و نه در دو سویم، بلکه یکباره در همه جا. چرخی از آب و آتش و گرچه لبه هایش دیده می شد، بی نهایت بود؛ چرخی بود بر ساخته از آینده و حال و گذشته، کلافی در کلافی، که من رشته ای از رشته های آن بودم، آه شادی در یافتن، چه عظیم تر از تصور یا احساس است
جهان را دیدم و طرح های پنهان جهان را
_________________________
برگزیده از کتاب اسم اعظم، نویسنده : خورخه لوئیس بورخس؛ دانای نا بینای آرژانتینی
14/09/2012
13/09/2012
آرام بمانید
آن ها که گذشته را به خاطر می آورند مجبور و محکوم به تکرار آنند
می دانید هر بار که گذشته را بیاد می آورید، آن را در ذهن خود تغییر می دهید؟
__________________________________
جوک
می دونی چینی ها به دوقلو چی میگن؟
این چون اون، اون چون این
__________________
دندان پزشک: من خیلی متاًسفم چون همه دندون های شما لق شده و باید جای اون ها دندون مصنوعی بکارید؛
بیمار: آقای دکتر با دندون مصنوعی هم می شه در نوشابه باز کرد؟
______________
دندان پزشک: من خیلی متاًسفم چون همه دندون های شما لق شده و باید جای اون ها دندون مصنوعی بکارید؛
بیمار: آقای دکتر با دندون مصنوعی هم می شه در نوشابه باز کرد؟
______________
07/09/2012
05/09/2012
زمانی برای نوشتن
زمانی برای بازگشت، ترک وطن، فرصت آخرین نگاه، اشک های دانه دانه
زمانی برای نشستن بر سر سفره افطار، لذت شیرین خوردن نان سنگک
زمانی برای اکسیژن
زمانی برای شنیدن قار قار کلاغ های خیابان، خریدن کتاب و مجله
زمانی برای قدم زدن در میان هیاهوی پرنده ها، عبور دوان دوان از گذرها و چهار راه ها
زمانی برای از این اتاق به آن اتاق رفتن در اداره جات، بانک و حس تلخ خاموشی برق
زمانی برای خریدن نان لواش، خیار و هلو و سبزی خوردن و از گرما خفه شدن در انبوه ماشین های خیابان
زمانی برای تحمل دیدن چهره های عبوس مغازه دار و دیدن چهره های اندوهگین مردم بدون لبخند
زمانی برای نشستن در رستوران و گاز زدن به ساندویچ های خوشمزه و خندیدن
زمانی برای اشتیاق ندیدن آدم هایی که دوستت ندارند
زمانی برای سپری کردن با آدم هایی که دوستت دارند
زمانی برای هم زبانشدن با هم وطن ها و خواندن اس ام اس
زمانی برای رفتن سرخاک پدر که قدم به قدم با دوستانش به صف ایستاده اند، انگاری که هزار سال است خوابیده اند
زمانی برای رفتن به دکتر و بیمارستان و گرفتن تست خون و هزار رنگ به رنگ شدن و پرسه زدن در فروشگاه های اطراف
زمانی برای نشستن کنار عزیزان و خوردن چای صبحانه، بوسیدن، نوازش، هم سرایی، هم دلی و درددل کردن
زمانی برای شادی، خندیدن، نجوا کردن
زمانی برای رفتن به دشت و کوه و دمن
زمانی برای گذاشتن کیسه زباله در کوچه
زمانی برای خاراندن نیش پشه ها
زمانی برای نوشیدن، خوابیدن
و
دوباره
زمانی برای بازگشت
Subscribe to:
Posts (Atom)