25/10/2011

غربت خانگی/ پائیزانه هشتم




در شامگاه روزی که دست ها
در جیب
دهان ها بسته
.
 ای با خاطره آذر ماه شوم
قوز کرده
سرد و یخ زده
درساختمان آجری دادگاه
آدم های از هم دور
 نفرین شده گان محبت
هر کس به آن دیگری می گوید
به من نگاه کنید
من از همه تان گرفتار ترم
غریب و دور افتاده
از هم گریزان
.
برگ ریزان بود آن سال
مثل امسال
مثل همه سال هایی که آمدند و رفتند
قرابتی ناهمگون با زردی وسرخی آذر ماه
آذر ماهی شوم
.
سکوت خانه
سردی شب
پائیز سرد
.



24/10/2011

غرش زمین/ پائیزانه هفتم




قلبم پیش همه اونائیه که عزیز از دست دادند
زلزله زدگان را دریابیم

23/10/2011

من دیگر نمی شنوم/ پائیزانه ششم

چند سال از دوستی مان گذشت و حالا دیگر دل و دماغ دل دادن به حرف هایت را ندارم، دلخور نشو، بد نیست یاد سال های نخست آشنایی بیفتی که بارها خواستم درد دل کنم و از پدرم بگم که چقدر دلم برایش تنگ شده و سال هاست که از دست دادمش و از مادرم که همه عمرش تیمار داری کرد و از همه آن ها که دوست شان داشتم وهمه عمرم ازشان خاطره داشتم و تو انگار نمی شنیدی و یا حوصله شنیدن نداشتی؛ حالا تنها فقط جای مان عوض شده، حالا من دیگر حوصله شنیدن حرف های تو را ندارم، نا بینایی و ناشنوایی هم عالمی دارد، از امروز من در مقابل تو کر و کورم

17/10/2011

خوشبختی/ پائیزانه پنجم



 از بیرون اومده بود و هنگام اومدن به خونه، کبوتری رو دیده بود که دم در آپارتمانش افتاده و نمی تونست پرواز کنه، وقتی از روی زمین بلندش کرده بود، مثل یه پرنده سالم از خودش واکنش نشون داده بود، بهم زنگ زد و گفت دامپزشکی می شناسم تو این حوالی یا نه؟ گفتم آره؛
ساعت نزدیک پنج عصر بود و نزدیک به تعطیلی اداره ها؛ گفت میای با هم بریم و به یه جایی برسونیمش؟ گفتم حرفی نیست اما ماشین دستم نیست، گفت: باشه، پس خودم به یه جایی می رسونمش، شاید زنده بمونه، اگه امشب پیشم بمونه ممکنه بمیره. بعد از یک ساعت بهم زنگ زد و گفت کبوتر رو برده به یه مرکز دامپزشکی که تقریبا تو محل مون بوده و سپرده دست اونا و برگشته؛ می گفت نمی دونی خانم هایی که کبوترو تحویل 
 ، گرفتند چقدر از بردن کبوتر احساس رضایت از خودشون نشون دادند 
 دردل بسیارتحسینش کردم؛

... 
این موضوع مربوط به دو ماه قبل می شه حدودا، وقتی امروز متوجه حال آشفته یکی از دوستانم شدم که چقدر نگران نگهداری از سگش در ایران بود ناگهان یاد این اتفاق افتادم و باز مطمئن شدم که
 ،حیوان های این جا خوشبخت ترند 
...
گربه ای تو کوچه ها  ویلون وسرگردون نیست و همه گربه ها و سگ ها صاحب و  خونه دارند، دم و سبیل هیچ گربه ای کنده نیست و هیچ سگی مورد نفرت قرار نمی گیره  و کشته نمیشه مگر بیمار باشه  
...

07/10/2011

پائیزانه سوم


نفس خیال بر انگیز هوای پائیز خرامان خرامان بر جانم می نشیند، برگ درختان از سبزی یکدست بیرون آمده و این موجودات منحصر به فرد، جامه های ارغوانی و زرد وقرمز و نارنجی به تن کرده اند، باد می وزد، سرد و شتابان، مثل همه پائیزهای دنیا، مثل همه پائیزهای ایران. لباسم گرم است و سفره ام پر. دامنم پر گل و چهره ام سرخ. این جا، این جا است، مختص همین جا. جایی دور از همه آن ها که خاطرات مشترک با هم داریم، جایی دور تر از یک آب و خاک



01/10/2011

ترانه تو رو دوست دارم مازیار فلاحی/ پائیزانه دوم





خواننده: مازیار فلاحی
........................
تو رو دوست دارم 
مثل حس نجیب خاک غریب
مثل عطر شکوفه های سیب
تو رو دوست دارم عجیب
....
تو رو دوست دارم 
مثل خواب خوب بچگی
مثل لحظه خواب عجیب ستاره ها
...
....
بغلت می گیرم و
می رم به سادگی
تو رو دوست دارم
مثل کودکی تو 
بغلت می گیرم و
این دل غریبم و با تو می سپرم به خواب
...