31/07/2011

تابستانه چهارم




هوای تازه و خنکای نسیم چله تابستان همه یاد تو را به همراه داره، باران هم که می باره یاد تو م ی اف ت م، یاد آن شبی که دو ساعت زیر باران راه رفتیم و وقتی برگشتیم خیس خیس بودیم، تو بودی و من تنها نبودم، تو بودی و من شاد بودم، تو بودی و من ساعت ها و شبانه ها را نمی شمردم، حالا کشان کشان  یاد توام، جاهایی که با هم رفتیم وبرام خاطره شد، تو بایستی می رفتی و من بایستی می موندم. این جا میون این همه سبزی و زیبایی، بین این همه هوای تازه و درخت ها و پرنده های شاد و آسمون آبی، من می مونم م ع ل ق در هوا. نه زمین دارم، نه ه وا! من همه چیز دارم، می دانم. من همه چیز دارم، یک خواهر خ وب و زی ب ا هم دارم که وقتی یاد حرفاش می افتم اول بغض و بعد اشک میاد و خنده کجایی خنده... خنده.... بخند  

01/07/2011

تابستانه سوم






ماه قشنگ جولای 2011 من، دور از ایران
....................

چقدر خوبه منتظر دیدن خواهری باشی که سه ساله ندیدیش و دلت براش تنگ شده باشه، برای خودش، علائقش، دغدغه هاش، کنار هم
  چند صباحی زندگی کردن! قدم زدن و خندیدن و حرف زدن و نشستن و چای خوردن و نگاه کردن هم ، نازنین خواهرم فردا داره میاد پیشم و من چقدر خوشبختم! از خوش حالی زیر پوستم نمی گنجم، امروز حال عجیبی دارم، تو دلم  کله قند داره آب می شه، خواهر بزرگم برام یه دنیا عزیزه اگر چه اون  فقط منو داره، یه خواهر کوچک 
............
ایرانم من مثل درخت ها ایستاده ام
مال من باش و نذار ستاره ها
مثل فانوس های مرده بد بشن 
...
.....