This photo's taken by:VIKTORIIA KULISH From Ukraine
برای چتری که تلالو رنگ آن به روی صورتم تابیده بود، صاحبش من بودم اما خودش هدیه کسی بود که درطول سال های عمری برباد رفته، همواره محبتش خدشه دار بود
در حیاط باران می بارید
در کوچه گاوی خرامان راه می رفت
تو سبز بودی با گل های نارنجی
و
همه عکس برگردان های پشت جلد دفتر مشقم
دخترکانی بودند که لبخند بر لب داشتند
جز لادن
هم بازی و همسایه دیوار به دیوارمان
روی پوست آفتاب خورده گلی رنگش ، نم اشک نشسته بود یا قطره باران
آرش را سفت در بغل داشت
می خواستم تو را به او نشان بدهم
اما در واپسین دقایق دریافتم مادرش را شب گذشته از دست داده لادن
خجالت کشیدم؛
در حیاط باران می بارید
در کوچه گاوی خرامان راه می رفت
تو سبز بودی با گل های نارنجی
و
همه عکس برگردان های پشت جلد دفتر مشقم
دخترکانی بودند که لبخند بر لب داشتند
جز لادن
هم بازی و همسایه دیوار به دیوارمان
روی پوست آفتاب خورده گلی رنگش ، نم اشک نشسته بود یا قطره باران
آرش را سفت در بغل داشت
می خواستم تو را به او نشان بدهم
اما در واپسین دقایق دریافتم مادرش را شب گذشته از دست داده لادن
خجالت کشیدم؛
چیزی می خواستی بگی فروغ؟
نه، نه، کجا میرین؟
لاهیجان، پیش مادر بزرگم
یعنی دیگه نمی یای؟
نمی دونم
آخی، لادن مامانت
هیس، به خاطر آرش هیچی نگو
لاهیجان، پیش مادر بزرگم
یعنی دیگه نمی یای؟
نمی دونم
آخی، لادن مامانت
هیس، به خاطر آرش هیچی نگو
برادر سه ساله اش، شیشه شیری را محکم به دهان گرفته بود
...
لادن رفت و من ماندم با خیال کودکانه ام
نمی دانستم دیگر هرگز او را نخواهم دید
چتر تازه من سبز بود با گل های نارنجی
اما دیگر باران نمی بارید
...
لادن رفت و من ماندم با خیال کودکانه ام
نمی دانستم دیگر هرگز او را نخواهم دید
چتر تازه من سبز بود با گل های نارنجی
اما دیگر باران نمی بارید