روزهای زیادی اومد و رفت، چیزی نتونستم بنویسم. حرف ها خروار خروار توی سرم می ریزه و بعد انگار یکی با جرثقیل
می بردشان و یه جای دیگه خالی می کنه
پرم از گفتن اما بیشتر وقت ها سکوت می کنم، گاهی وزن واژه ها این قدر سنگین اند که اگر ذره ذره بتراشیم شان و به عبارتی دچار خود سانسوری شویم مرکزیت خود رااز دست می دهند؛ پس بهتره الان هم چیزی نگم چون شرف
اگر می شد همه چیز را نوشت، فروغ جان!
ReplyDeleteفروغ خانم فکر میکردم که من چنین احساسی را در بهار امسال دارم که میبینم که تقریبا همه بنوعی گرفتارش میباشند بله همین بهتر که به موسیقی پناه برد
ReplyDeleteشاد باشید
و من با شما یکدل و یک فکرم ، موسیقی
ReplyDeleteاگر خوب گوش کنید آسمان و زمین و ماه و ستاره و ابر و رعد و باد و باران هم موسیقی هستند و موسیقی میپسندند ، مثل ما ، اونا هم با ما هستند و ما تنها نیستیم ....