12/12/2007




گاهی من، گاهی او، گاهی دیگری، هر کدام برای چند صباحی تو را آرام و آسوده نگاه داشتیم
حالا دیگر نه من، نه او و نه دیگری، هیچ کدام درد بی حاصلی تو را مرحم نیستیم
آدم های تازه، محیط های تازه هم می طلبد، تنوع هم خوب است؛
کهنه ها دیگر مرحم نیستند؟ گاهی زخم می زنند؟
از آن ها بی نیاز شده ای، کس دیگری باید بیاید؛
زخمی تازه ، مرحمی تازه هم می طلبد؛
آن ها هم کافی نیستند، سرگردان کوچک؛
فراموش نکن که همواره همه کس و همه جا، نوید خوشی و شادی و بی دردی را با خود به همراه ندارند
گاهی کهنه ها بهترین زمینه و بستر برای تجلی عناصر و ایده های نو هستند
قفل کهنه ها را بشکن اگر تمایل به تازه شدن داری

6 comments:

  1. salam
    in khanum kist?
    matn kheili amigh bood...

    ReplyDelete
  2. حرف دل من رو زدی.
    فراموش نکن که همواره همه کس و همه جا، نوید خوشی و شادی و بی دردی را با خود به همراه ندارند.

    ReplyDelete
  3. اگر بخواهد که تازه شود البته
    اون عکس بالا متعلق به کیه؟!و



    حبیب

    ReplyDelete
  4. مهدی و سارا و مهین و حبیب عزیز ممنونم از کامنت هاتون
    سارا و حبیب که از من پرسیده بودید اون عکس بالای وب متعلق به کیه؟ مطمئناً من نیستم اما عکس آنقدر سرشار از زندگی و عشق و انرژی بود که گذاشتمش تا شما هم ببینید، کار
    هنرمند عکاس
    Cignorina
    است، عکسهای دیگری هم از او دارم
    موفق باشید

    ReplyDelete
  5. خیلی به دلم نشست. زخم و مرهم هر دو پیش همون کهنه هاست

    ReplyDelete

لحظه ها می شکنند در عبور سایه تو