29/10/2015
22/10/2015
دمیان ... هرمان هسه
ما شخصیت خود را خیلی محدود می نماییم، فقط چیزهایی را به او نسبت می دهیم که خود ما انفراداً تمیز می دهیم و آن را به منزلهً اصل استثنایی تلقی می کنیم؛ اما هر کدام ازما کائنات را در بر داریم، به طوری که بدن ما تمام درجات تحول را از خود به وجود می آورد. حتی از ماهی گرفته تا خیلی بالاتر از آن. همچنین در روح ما هم آن چه را که در روح انسانیت حیات داشته است، زندگانی را از سر می گیرد. تمام خدایان، تمام اهریمنانی که روزی مورد پرستش بودند، چه به وسیله یونانی ها، چه چینی ها یا کفار و بت پرستان، همه آن ها در وجود ماهست. همه در همان جاست. در تحت شکل امکانات، امیال و وسایل بروز می کند
______________
از داستان پرنده در تلاش رهایی خود از تخم است
نویسنده : هرمان هسه
ترجمه: خسرو رضایی
20/10/2015
19/10/2015
12/10/2015
برگریزان پاییز
هر پاییز فصل برگریزان مردمانی شد که پاییز سال بعد دیگر نبودند؛ بر روی هر درختی که جوانه زدند مبارک شان باشد
چنان من که روزی کنارشان بودم و دیگر نیستم. باد، این باد سرد و نابهنگام پاییزی مرا نیز چنان آن ها، با خود برد
Subscribe to:
Posts (Atom)