می بارد باران
بر سر من شوریده حال
چتری ندارم
کسی بیاید و قطرات باران از سرم بگیرد
دیگر از دست تو کاری بر نمی آید
گفتم تو را بخشیده ام
اما
دروغ گفته ام
تا آخر دنیا هم باشد دروغ خواهم گفت
من
اگر تمام دنیا را ببخشم
تو را نمی توانم
آخر تو عاشقم بودی
فروغ
_____________________
ای دلبر من، غزل هایی را که روزگاری در دشت و دمن برایت می سرودم
اکنون در دیوانی، فشرده و زندانی کرده ام، زیرا زمانه ناسازگار است
یوهان ولفگانگ گوته
No comments:
Post a Comment
لحظه ها می شکنند در عبور سایه تو