روزها می گذرند، شب ها پی در پی جا عوض می کنند، ابرهای
آسمان خودنمایی می کنند، ماه، پیدا و گاه پنهان می درخشد، خورشید عالم تاب، زرد فام،
گرمی بخش، مهربانانه تسلی می دهد، باران می بارد و پاره ای از سخاوت خود را به زمین می بخشد، پائیزی
دوباره، فصل همه یادداشت های نیمه تمام جوانی، نوجوانی زودگذر، چراغ ها سوسو زنان
در دور دست خیال شب، پنداری گیسوان دخترکی
را می بافند که چشمهایش تنها صدا را می شناسد.
زیباست بسیار
ReplyDeleteمرسی از اینکه سر زدی . اینکه کسی گه گاهی سر می زند تا از حال روز تارنگارت خبری بگیرد حس خوبی است.
ReplyDeleteامیدوارم روزها و شبهای پر از شادی داشته باشید
چشمهایش تنها صدا را می شناسد
ReplyDeleteزیبا بود