هوا گرم است
!من خودم را با کاغذ پاره های تو، باد می زنم
***
بر آن ها که نوشتی، دوستم داری
سیاه مشق های تو
نمایشگاه گلستان
کاغذ های ابر و باد
بر آن ها که نوشتی
بدون من گر باشی
،می میری
تو، نمردی
و
،من، نمردم
و
هیچ کس از جدایی، نمرد
***
هوا گرم که می شود
این جا
روی همین پله سنگی
تنها کاغذ پاره های تو که روزی "عاشقانه هایت"، نام داشتند
به دادم می رسند
***
من دیگر تو را از یاد بردم
گر چه گاهی، بسان مسافری گمنام
می آیی و روی همان پله سنگی می نشینی
و
می روی
___________________________________