13/03/2012

شبی دیگر از شبهای پایانی سال



تو را گرامی داشتم اما تو؛
 مرا گرامی نداشتی، ای خاک رویا زده
ای همه اتفاق های  کوچک و بزرگ 
من آن خود باور پنهان محصورم
که شهامت  از کف داده
و
مهرمعصومیت به پیشانی نشانده است


2 comments:

لحظه ها می شکنند در عبور سایه تو