...
یک روز ابری
نشسته روی برگ های این دفتر
گلبرگ های خیس نرگس ها
دل درد صبحگاهی
چایی داغ با عطر نان بیات
درخت های کوچک و بزرگ کاج، این جا و آن جا
چشمان پف آلود و خسته
بلبل ها که از کوچ زمستانی بازگشته اند
عنکبوت پیر روی سقف
موریانه های خسته جویدن
درخت پیر مجنون ایستاده در سرما
جاروی شکسته افتاده در گوشه اتاق
رخت های نشسته در سبد حمام
قهوه داغ
عطر برگ اکالیپتوس
ملحفه های چرک روی تخت
کپک های روی سقف و دیوار
عطر بهار
شمیم ترانه
یک روز جمعه، که "خوش"،آمده است؛
بوی نان بیات و نرگس و بهار چه معجون خوش بویی که این نوشته را در برگرفته
ReplyDeleteلحظات در هم تنیده روزهایمان درست مانند یک معجون است، نوش جانتان حسین
ReplyDeleteو چه حس خوبی داره این روز
ReplyDelete