31/07/2011

تابستانه چهارم




هوای تازه و خنکای نسیم چله تابستان همه یاد تو را به همراه داره، باران هم که می باره یاد تو م ی اف ت م، یاد آن شبی که دو ساعت زیر باران راه رفتیم و وقتی برگشتیم خیس خیس بودیم، تو بودی و من تنها نبودم، تو بودی و من شاد بودم، تو بودی و من ساعت ها و شبانه ها را نمی شمردم، حالا کشان کشان  یاد توام، جاهایی که با هم رفتیم وبرام خاطره شد، تو بایستی می رفتی و من بایستی می موندم. این جا میون این همه سبزی و زیبایی، بین این همه هوای تازه و درخت ها و پرنده های شاد و آسمون آبی، من می مونم م ع ل ق در هوا. نه زمین دارم، نه ه وا! من همه چیز دارم، می دانم. من همه چیز دارم، یک خواهر خ وب و زی ب ا هم دارم که وقتی یاد حرفاش می افتم اول بغض و بعد اشک میاد و خنده کجایی خنده... خنده.... بخند  

2 comments:

  1. جایش سبز شده در کنارت. خواهران خوبند و هیچ کس خواهر آدم نمی شود.تمن نمی گویم تجربه می گوید که خواهر کپی آدم در بدنی دیگر است که خوب آدم را می شناسد

    ReplyDelete
  2. خوب گفتن گیلدا. خواهر کپی آدم در بدنی دیگر است که خوب آدم را می شناسد

    ReplyDelete

لحظه ها می شکنند در عبور سایه تو