08/05/2011

بهاریه پنجم



بعد از روزهای مدید که هوا آفتابی بود و خاک این جزیره، تشنه قطره ای باران، حدود سه روز است که باران می بارد، باران که می بارد زمین سیراب می شود و خیالم بال و پر می گیرد؛ فردا صبح که بیدار شوم موج شادی پرنده ها  را می توانم ازارتعاش صدا و آوازشان حس کنم
 باران را دوست دارم چون پرنده ها را شاد می کند و تو را دوست دارم زیرا پرنده ها را دوست داری
تو آواز می خوانی و هنوز خواب ستاره ها را می بینی، مانند باران
،گوش بده، آوازک قمری کوچک زیر شیروانی را می شنوی
حالا دیدار شکوه باغ، فوران همه احساس من است در اردی بهشت ماه غربت

2 comments:

  1. جانم فروغ! جانم. خودت گوش داده ای؟ آهنگ وبلاگت با این صدای پرنده؟ عینی عشق است. عشق!

    ReplyDelete
  2. فروغ خانم با سپاس از مهرتان باید بگویم بخاطر این بهاریه های زیبا و پر احساس هم شده آرزو میکنم بهار طولانی تر گردد
    شاد باشید

    ReplyDelete

لحظه ها می شکنند در عبور سایه تو