06/07/2010


 درکوبه های چوبین زمان
 تند و تند می کوبند
تق، تق، تق
تق، تق، تق
آهای 
ای روزهای تکرار ثانیه های پر انزوا
اندکی بیاسایید
نفسی می باید
ببینید
هم او را، آدم  را می گویم
او که کودک دیروز و جوان امروز را با دست های خود بساخت 
 پوست انداخته و در آفتابی این زمین
بریان و عریان چشم به عبور شمایان دارد
ای  همه روزهای خاموشی و خلوت پر انزوا 
اندکی بیاسایید  

3 comments:

  1. کاش انزوا ها رنگ و بوی دیگری داشت. یعنی می شود! یا این رنگ و بو از ذات تنهایی بلند می شود؟!
    سلام فروغم

    ReplyDelete
  2. تا حالا به خواب ساعت‌ها فکر کرده‌بودم
    اما به خواب خورشید
    و روزها نه

    ReplyDelete
  3. سلام ، مثل یک زندانی نجیب

    ReplyDelete

لحظه ها می شکنند در عبور سایه تو