باد می وزد
بگو آواز بخوانند
در آبادی های دور خبر پیچیده است
خروسخوان صبح
کسی از راه می رسد
می خندد و می گریاند
امشب اگر بگذرد
شانه هایم را به باد تکیه می دهم
من اما، می خندانم و می گریانم
آن کس از راه می رسد
آن که تبر دارد
و
کتاب
و
و
صنوبران را طوفان می شکند
و
چشم پروانه ها را صاعقه کور خواهد کرد
چشم پروانه ها را صاعقه کور خواهد کرد
بگو کسی آمده است
باد می وزد و در تلق تلق کنان جلو عقب می رود. هروقت رسید صدایم کن
ReplyDeleteکسی از راه می رسد
ReplyDelete"می خندد و می گریاند"
.
.
من نیز "می خندانم و می گریانم"
داخل گیومه ها مثه هم نیست، پس دلیل وجود "نیز" چیه؟ در حالت طبیعی زبان، اگر "می خندد"، "می خنداند" باشه، "نیز" هم طبیعی جلوه می کنه. احتمالاً من متوجه نشدم
رویای کلاغها پرواز مترسک بود..... و ما همه این را می دانستیم از خیلی پیشتر ها میدانستیم که آرزوهای بر باد رفته مان چیزی جز حسرت و درد و تنهایی نیست... راستی مگر چند ساله شده ایم؟
ReplyDeleteآن که تبر دارد
ReplyDeleteو
کتاب
و
صنوبران را طوفان می شکند
و
چشم پروانه ها را...
زیبا بود و لذت بردم
مرسی
توفیق رفیق راهت