08/03/2009

تا آن هنگام که فصل آخر
در کتاب زندگی انسانی نوشته نشده
هر صفحه و هر تجربه یی مهیج است
همه چیز گشوده است و قابل تغییر
کسی که تنها
به فصل های قدیمی و ورق خورده ی کتاب بیاندیشد
نقطه ی اوج فصل آخر زنده گی را
از دست می دهد

مارگوت بیکل
ترجمه: ندا زندیه، یغما گلرویی

4 comments:

  1. آخی عزیزم......

    ReplyDelete
  2. سلام و درود بی پایان به تو دوست خوب
    و همنویس عزیز. از اینکه در نبود من
    آمدی و چراغ گرد سوز کلبه کوچک
    اینترنتی من را پر فروغ نگاه داشتی
    ممنون و سپاسگذارم ..
    به خانه من بیا که با سخن بزرگان
    به پیشوازت آمدم.

    ReplyDelete
  3. فروغ جان روز زن مبارک

    ReplyDelete
  4. .فروغ جان سلام
    گاهی که نمی‌دانم کجایم من
    یادت مرا تا کوچه‌های کودکی‌ام
    ،با خود می‌برد
    .تا نخلستان‌های خرمای خوزستان

    فروغ جان، فصل آخر پیش من همیشه
    .برابر بوده است با بازنشستگی
    من همیشه تمام کارهایی که دلم می‌خواست
    انجام بدم، ولی نه وقت و نه حال
    انجام‌دادنشان را داشتم، می‌گذاشتم
    .برای زمان بازنشستگی
    :برای مثال
    من سالیان درازی بریده شده جدول
    روزنامه‌های ایرانی را جمع‌آوری کردم
    تا در زمان بازنشستگی به‌حل کردنشون
    بپردازم. (بگذریم از این‌که به‌علت
    بالا رفتن سن و همدم شدن با فراموشی
    یادم نیست که آن‌ها حالا کجا قرار
    (!دارند
    .فروغ جان ممنون از گل‌های نرگس
    من هم یک سبد گل رز خوش‌بو با
    .رنگ‌های مختلف تقدیمت می‌کنم
    امید که هرکجای این جهان هستی، هر
    .چهار فصل قلبت سراسر بهاری باشند
    آخرین فصل؛
    .اول خاطره‌هاست
    .سعید از برلین

    ReplyDelete

لحظه ها می شکنند در عبور سایه تو