30/01/2008











By: Mandy Godbehe


A new day has just begun
time to bask 'Neath the sun
Yesterday is dead and gone
to a new day you belongRejoice and be glad
there's no need to be sad
Leave your burdens behind
allow only good to fill your mind
Make the best of this new day
only good will come your way


Have A Good Day!

Written by Mary E. Carpio

یک روز جدید آغاز شده
خود را به تمامی به گرمای ملایم آن بسپار
دیروز گذشت و فنا شد
تنها امروزست که متعلق به تو است
از شادی به وجد بیا
غمگین نباش
همه ناگواری های گذشته را پشت سر بگذار
اجازه بده که تنها خوبی ها فکر تو را پر کنند
امروز را بهترین روز زندگی ات بساز
خواهی دید که تنها کامیاری و خیر همسفرت خواهد شد

19 comments:

  1. فروغ جان شعر قشنگی را ترجمه کردی خیلی تمرین کردم که گذشتن دیروز و فنا شدنش را باور کنم و اکنون به آینده فکر می کنم . به آینده ای که عمرش کوتاه است و کار های ناتمام بسیار دارم
    شهربانو

    ReplyDelete
  2. سلام فروغ جان
    مرسی از شعرت زیبا بود

    ReplyDelete
  3. سلام فروغ جان
    در مورد کامنت گذاشتن یه توضیح بده
    مرسی
    نورایی

    ReplyDelete
  4. فروغ جان
    دورت بگردم خوندم دوست دارم می دونم که نظرم نخواهد ماند اما همین قدر هم کافیست
    باران

    ReplyDelete
  5. salam forough jan, shere besiyar zibayi bood ke etefaghan vasfe hal man ham shod.
    man ensha;ah 2 hafte dige azeme canada hastam baraye yek dore karamouzi (internship)be modat 4 mah. az onja khaham nevesht.
    weblogat besiyar sarzende va faãl ast.
    roozegar sabz va ayam bekam,

    ReplyDelete
  6. فروغ جان از اینکه وطن کجاست مطمئنم. هر کجا رو کوچه به کوچه دوست داشته باشی وطنه و برای من ایرانه. ولی تا چهار ماه دیگه بعد از تموم شدن درسم بنا با تصمیم خودم برمیگردم ایران. فقط یه کمی اضطرا دارم که دلیل منطقی هم براش پیدا نمی کنم! راستی این زن قصه پایینی حتی از فخری هم بیچاره تره. داستاناتو دوست دارم.

    ReplyDelete
  7. emrooz kheili in halo khoob mifahmam
    mamnoonam forooghe aziz...

    ReplyDelete
  8. It was a very nice poem.. I enjoyed reading it..
    God bless you my friend.

    ReplyDelete
  9. فروغ جان روز خوبی بود .ازت ممنونم و امیدوارم خدا آرزوهایت را برآورد کنه
    شهربانو

    ReplyDelete
  10. سلام.تا اينجا چند وجه اشتراك با شما پيدا كردم... عباس معروفي، شهربانو، رويا بيژني،...بايد بخوانمتان.ممنون از لينك. يك صندلي برايتان كنار ميز آشپزخانه ام مي گذارم.خوشحال مي شوم باز هم پيشم بياييد.

    ReplyDelete
  11. شب نوشته هایت طعم غریبی دارد و پست آخرت را چند بار می خوانم .میم باعث این آشنایی است. من چشم بسته به او اقتدا می کنم.
    از دل ماجرای فخری می شود قصه ای خوبی بیرون کشید. به نظر شب نوشته بود ؟

    ReplyDelete
  12. سلام...فروغ خانم
    می بینم که شما هنوز به وبلاگی که من یک ساله بستم سر می زنید خیلی بامعرفتین دستتون درد نکنه که می خواهید به من کمک کنید ولی هیچکسی نمی تونه به من کمک کنه و من هنوز مشکلم حل نشده وشایدم هیچ وقت حل نشه
    توی این مدتم من پسورد رو یادم رفته بود و گم کرده بودم و اصلا هیچ جوری نمی تونستم وارد مدیریت وبلاگ بشم که العان تازه امروز تونستم وارد مدیریت بشم که حالا که اومدم وبلاگ رو حذف کنم وبلاگ حذف نمی شه!!!!حالا نمی دونم چیکار
    کنم چه قدر من بدبختم
    بـدرود

    ReplyDelete
  13. سلام مهربون...موضوع آپ این دفعه:«41مین سالگرد درگذشت فروغ فرخزاد».وقت کردی یه سرم اون ورا بیا.تا بعد

    ReplyDelete
  14. قدم رنجه فرمودید
    منت بارمان کردید
    امید به دوستی ماندگار و عمیقی فروغ جان

    ReplyDelete
  15. سلام
    شما خیلی آدی خوبی هستید چیزی که این روزها کم چیدا میشه من فکر می کردم که دیگه توی این دنیای کثافت آدم خوب پیدا نمی شه از راهنمایها ونصیحتهایی که من رو میکنید ممنونم

    ولی من دیگه سبز که نیستم هیچ بلکه هیچ رنگی رودوست ندارم به جز سیاهی زندگی من همش سایاهیه
    من دیگه اون آدمی که قبلا بودم نیستم من به کل راه زندگیمو عوض کردم و می خوام راه جدیدی رو که انتخاب کردم رو برم. وبلاگم به خاطر این می خواستم حذف کنم چون وقتی چشمم به نوشته هام می یوفته خندم می گیره! نمی دونم شایدم یه وبلاگ زدم و راجب یافته هایی که توی این مدت بهشون دست پیدا کردم نوشتم این کامنت رو هم براتون گذاشتم که فکر نکنین من بی معرفتم
    بای

    ReplyDelete
  16. نازنین فروغ
    برای چندمین بار است که می خوانمت و زیر لب زمزمه می کنم فخری مگر چند سالش بود?

    ReplyDelete
  17. سلام فروغ عزیز.... من باختم... یه چیزی در وجودم مثل بغض در حال انفجار است... نمی دانم.... نمی دانم.... نمی دانم... نمی دانم چه باید کرد.... آه فروغ... وقتی آدم می بازد چه باید کرد... خواهش می کنم بگو.... من که دیگر ذهنم به جایی قد نمی دهد.... بگو....

    ReplyDelete
  18. همیشه باید با چیزی دل خوش کرد، مثلا من این روزها دلم به این خوشه که بدجوری دلم به این خوشه که زبانم یه خورده ÷یشرفت کرده.

    ReplyDelete
  19. شهر بانو جان
    برای من هم دشواره که بتونم به راحتی همه گذشته را فراموش کنم. حق با توست. عمر آینده برای ما کوتاهه، باتمام این اوصاف برایت آینده سبز و روشنی آرزو می کنم

    نورایی جان
    تو درست کامنت گذاشتی. باید اسمت رو یا داخل باکس نیک نیم بنویسی و یا اگر خواستی آدرس وب سایتت را در باکس پایینی بنویسی. اگر در بلاگر، وبلاگ داشته باشی که به طور اتوماتیک نامت ثبت خواهد شد. باز مشکلی بود بهم بگو. مرسی عزیز

    بارانم
    عزیزم مرسی. برات آرزوی شادی دارم. هر وقت به وبلاگت سر می زنم باز گرد و غبار اندوه را روی آن می بینم. می خواهم بروبمش اما در توانم نیست.غبارش خیلی زیاده باران جان
    برات شادی آرزو می کنم. نتونستم حتی تولد هورسای نازنینمان را بهت تبریک بگم
    من هم خیلی دوستت دارم. زیاد

    کامیار عزیز
    برات سفر خوب و خوشی آرزو می کنم
    مراقب خودت باش

    رها جان
    ما بین تصمیم و اضطراب کلی گزینه وجود داره که باید با روشن بینی هر کدام را که مانع ایجاد می کنند را از خودت دور کنی. حق داری مضطرب باشی. همه ما این نگرانی را داریم. خوشحالم که با دست پر به ایران عزیزمان بر می گردی

    سارا و ژاله عزیزم
    ممنونم از حضورتان

    میم الف عزیز
    ممنونم. من هم از آشنایی با شما مفتخرم، متن هایتان را خواهم خواند


    دوستدار شادمهرعزیز
    حتما مطلبت را می خوانم، مرسی


    زهرا نوری نازنین
    ممنونم عزیز
    خوشحالم که از این به بعد می توانیم بیشتر همدیگر را بخوانیم. منظورت را از شب نوشته نمی دانم چیست. شاید بتوان از بطن این متن قصه خوبی بیرون کشید
    مرسی

    مجید عزیز
    نمی دانم بدرستی چه اتفاقی برات افتاده. اما اگر بدترین اتفاق هم افتاده باشه با سپردن آن به زمان می توانی کمی از قدرت هضم آن کم کنی. سعی کن بیشتر با خودت باشی. با خودت قهر کردی مجید

    عزیزی که برایم کامنت گذاشتی . اسمت را نمی دانم. شاید اگر می شناختمت راحت تر می توانستم باهات حرف بزنم. با تمام این ها زندگی پر از فراز و نشیبه. بحران هیچ گاه ماندگار نیست. می گذره. حتی اگر به ته خط رسیده باشی. نگاه کردن به آسمان بالای سرت می تواند همه افکارت را به هم بریزد. هیچ گاه به ته خط نمی رسیم مگر مرگ ما را انتخاب کند. شاد باش

    مهین جان
    فکر می کنی بدست آوردن این موفقیت کم شادی به همراه دارد؟ خوشحالم. خیلی

    ReplyDelete

لحظه ها می شکنند در عبور سایه تو