نمی دانم مینو توانست همدمی برای خود اختیار کند یا نه، او هر روز از آپارتمان خود واقع در میدان قزوین تهران
بیرون می آید و منتظر است تا نگاهی آشنا و صمیمی او را از تنهائی سالیان برهاند، او مراقب است تا اهالی محل و خصوصاً صاحب کارگاهی که نبش کوچه پاتوق دارد لبخند و نگاه او را به روی درخت ها و آسمان نبیند، اگرچه درخت های چنار خاک آلود و شمشادهای حاشیهً خیابان غبار گرفته اند و آسمان رنگ باخته، همه چیز کدر و مخدوش و خالی از هر جوشش و رنگ و جنسیتی شده اند اما مینو باید بخندد
ماتیک صورتی رنگ پر رنگ مینو اعتنائی به نگاه صاحب کارگاه ندارد اما همیشه به او گفته اند مراقب نگاه دیگران باشد، از زمانی که دختر بچهً کوچک و پاک و معصومی بیش نبوده تا همین الان که زنی است چهل و شش ساله، مینو همین طور که عرض خیابان را طی می کند به آرزوهای خود فکر می کند، آرزوهائی که چون درختی کهن، پیر و فرتوت شده اند
بهتر است سوار اتوبوس شود، آخر ماه نزدیک می شود، مبلغی که بابت نمایش ها به دستش می رسد اندک است، برای آخرین اجرای نمایشش هنوز حقوقی دریافت نکرده، این ماه هم برای پرداخت اجاره خانه باید قرض می گرفت، یازده سال تجربهً تنهائی برای زنی که می خواهد پاک زندگی کند سخت است، آدم می شود زندانی تنهائی خودش، ذات آدمی را قلقلک می دهد، گاهی هویت آدمی را به بازی می گیرد
ماتیک صورتی رنگ پر رنگ مینو اعتنائی به نگاه صاحب کارگاه ندارد اما همیشه به او گفته اند مراقب نگاه دیگران باشد، از زمانی که دختر بچهً کوچک و پاک و معصومی بیش نبوده تا همین الان که زنی است چهل و شش ساله، مینو همین طور که عرض خیابان را طی می کند به آرزوهای خود فکر می کند، آرزوهائی که چون درختی کهن، پیر و فرتوت شده اند
بهتر است سوار اتوبوس شود، آخر ماه نزدیک می شود، مبلغی که بابت نمایش ها به دستش می رسد اندک است، برای آخرین اجرای نمایشش هنوز حقوقی دریافت نکرده، این ماه هم برای پرداخت اجاره خانه باید قرض می گرفت، یازده سال تجربهً تنهائی برای زنی که می خواهد پاک زندگی کند سخت است، آدم می شود زندانی تنهائی خودش، ذات آدمی را قلقلک می دهد، گاهی هویت آدمی را به بازی می گیرد
اگر آدمی می دانست که در زندگی و روند پیچیدهً آن چه چیزی ممکن است و چه چیزی نا ممکن، برای اینکه تنها نماند دست به ریسک های بزرگتری می زد
سلام فروغ جون
ReplyDeleteممنون بابت کامنتت.
حس می کنم روحیه ات به روحیه من نزدیک باشد.
بازهم به من سربزن.
سلام.چطوری فروغ جان .اسباب کشی ات را به اینجا تبریک میگویم.امیدوارم که اینجا مشگلی برات پیش نیاد .خوش باشی دوست عزیزم
ReplyDeleteهمین پاک زندگ کردن هست که خیلی دشواره . مهم اما احساس رضایتی هست که نسبت به خودش احساس میکنه . راستی فروغ عزیز. منهم از تک نگاره رفتم. آدرس جدید رو برات میگذارم . امیدوارم بیشتر بهم سر بزنی
ReplyDeletewww.4khooneh.blogfa.com
ReplyDeleteنازنین فروغم سلام
ReplyDeleteچقدر دلتنگ کلماتت بودم ...
دوستت دارم نیکی نازم را ببوس...
چه دنیایی شده فروغ
ReplyDeleteچه دنیایی...
کامنت ها بعضی اوقات باز نمیشه
کاش تو بلاگفا میموندی
Dorood Foroughe naazaninam
ReplyDeletemanzele no mobarak
delam barat tange
hamishe doostet daram
dar panahe Mehr bashi golam
فروغ عزیز سلام
ReplyDeleteفقط آمدم بگویم لحظه ها را به شوق...
نیکی دایی را ببوسید
عزیز باشید