28/05/2014

روزی از روزها


ای آسمان
تمام قوایم را جمع می کنم تا دوباره سرپا بایستم
انگار هنوز کار من با این دنیا، تمام نشده است

حس غریب و باریکی ست، حس خوشبخت بودن
در سایه ابرهایت که می ایستم مهجورتر می شوم

 بیگانه ام با خود
با تو
با تمام جهانم

من، خود را در آینه می بینم
و
خودم را بیاد نمی آورم
من زود فراموش می شوم

___________

فروغ صابر

No comments:

Post a Comment

لحظه ها می شکنند در عبور سایه تو