27/12/2012

مداد شمعی های دوران ابتدایی من

 مداد شمعی هایی که  عاشق شون بودم و هر وقت تموم می شدند بدو بدو می رفتم بازار و فقط هم از فروشگاه لوازم تحریری آقای کوچکی یا آقای غلامی می خریدم...  نمی دونم چند صد گل و درخت و خونه و دختر و کلاغ سیاه و خورشید و ماه و ابر و آسمون باهاشون کشیدم ... یادش به خیر


2 comments:

  1. نمی دونم چند صد گل و درخت و خونه و دختر و کلاغ سیاه و خورشید و ماه و ابر و آسمون باهاشون کشیدم


    ولی فروغ، مدادرنگی های مااین شکلی نبودند

    ReplyDelete
  2. حمید رضا عزیز سلام، می دونم هزار تا "و"، بی مورد گذاشتم اما مخصوصا دوست دشتم که این "و" ها رو بگذارم... بهم خوب جواب می داد؛ ببینم فکر کنم تو یه ده سالی شاید هم بیشتر، از من جوون تری،واسه همینه که مداد شمعی هاتون فرق داشته...

    ReplyDelete

لحظه ها می شکنند در عبور سایه تو