06/07/2012

چنین گفت زرتشت، فریدریش ویلهلم نیچه


*
این جا، بر روی زمین، تاکنون بزرگ ترین گناه چه بوده است؟ مگر نه کلام آن کس که گفت: وای بر آنان که این جا می خندند
او بر روی زمین هیچ دلیلی برای خندیدن نیافت؟ پس درست جست و جو نکرده بوده است.  چرا که یک کودک نیز این جا دلیلی برای این کار می یابد؛
او چندان که باید مهر نمی ورزید؛ وگرنه ما را دوست می داشت، ما خندانان را! اما او از ما بیزار بود و بر ما زهر خند زد. او ما را مویه و دندان کروچه نوید داد؛
چرا باید نفرین کرد جایی را که دوست نمی داریم؟ این به گمان من بی ذوقی ست. اما او چنین کرد. این مرد مطلق خواه. او از میان غوغا بر آمده بود؛
 و او خود چندان که باید مهر نمی ورزید؛ وگرنه از این دست که دوستش نمی دارند این همه خشمگین نمی شد. مهر بزرگ در برابر مهر نمی خواهد؛ بیش از آن می خواهد؛
از این مطلق خواهان دوری کنید! آنان از نژادی مسکین و بیمارند اند، از نژاد غوغا. آنان با بدخواهی به این زندگی می نگرند و برای زمین چشمی شور دارند. از این مطلق خواهان دوری کنید آنان را پاهایی سنگین و دل هایی دمناک است. آنان رقص نمی دانند. زمین چه گونه تواند برای چنین کسانی سبک باشد؛
*
چنین گفت زرتشت
فریدریش ویلهلم نیچه
ترجمه داریوش آشوری

2 comments:

  1. دوست گرامی بالاخره فرصتی پیدا کردم تمام نوشته ها یتان را یکجا ببینم و بخوانم و لذت ببرم امیدوارم خورشید با قناری هایش آنجا رسیده باشند که خود دلیلی برای خنده روی زمین میباشد راستش همین حسرت را ما هم اینجا داریم که آفتاب را با همراهانش ببینیم

    ReplyDelete
  2. مرسی حسین عزیز. با خوندنت منو دلگرم نوشتن می کنی که نوشتن گویا تمام زندگی ام ست و تو همراه من در این زندگی نگاری هستی. سربلند و پاینده باشی

    ReplyDelete

لحظه ها می شکنند در عبور سایه تو