24/06/2011

تابستانه نخست



بچه که بودم وقتی می افتادم خجالت می کشیدم و فکر می کردم همه دیدند که افتادم؛ بچه که بودم، پررویی را بی ادبی می دونستم اما امروز فکر کردم کاش مادرم منو کمی پررو بار می آورد تا من هم  رو داری رو به بچه ام یاد بدم، آخر مادرم که رودار نبود تا ازش این خصیصه رو به ارث  ببرم! امروز فهمیدم که بچه بودن و تو دنیای بچگی مدیریت کردن از احساسات و عواطف خود، کار آسانی نیست، امروز فهمیدم که چقدر راحت می توانند آدم های پررو از همان کودکی اعتماد به نفس ما را بگیرند و باعث شوند تا نزد خودمان کوچک و خوار شمرده شویم و احساس ضعف کنیم
از دور می دیدمشون، اولش تحمل کرد، لبخند زد و سپس حتی خندید، اما رفته رفته فشار پی در پی آرنج هم کلاسی اش که به پهلوی او می خورد چشم هایش را خیس کرد و چقدر مغرورانه اولش اشک هاشو تند تند پاک می کرد تا کسی نبینه اما گویا فشار بغضش سنگین بود که ناگهان اشکش را سرازیر کرد و دیگر نتوانست به مسابقه ورزشی ادامه بده، هم کلاسی اش در دور نخست بازی ها اول شده بود و به نیکی فخر فروخته بود!  نمی دانم بایستی متعجب شد یا مباهات که یک کودک پنج ساله چگونه می تواند این گونه احساسات ظریف و نازک دیگری را جریحه دار کند
هنوز بعد از گذشت چهار ساعت که از مدرسه نیکی برگشتم یک بغض بد به گلوم چنگ زده، همیشه و از همون لحظه دلم پیش بزرگ هائیه  که درد و رنج  بچه هاشونو از نزدیک لمس و حس می کنند و یه بغض،  یه بغض کهنه و کشنده همیشه باهاشونه 

7 comments:

  1. نیکی را ببوس از طرف من. به او بگو که قهرمان دنیای من است. برنده ی برنده. او هم گل نرگس دوست دارد؟

    ReplyDelete
  2. بعضی ها پر از منیت اند. ان را از ابتدا به بچه هایشان یاد می دهند.شاید هم بچه ها ناخواسته یاد می گیرند که همیشه به دنبال این باشند که ثابت کنند خودشان بهترند، قوی ترند، بیشتر می دانند. انها بدون این حس زندگی شان پیش نمی رود.انها همیشه به فکر برتری اند. برتری که هیچ وقت حاصل نمی شود.

    ReplyDelete
  3. مرسی گیلدا حرف دلمو گفتی

    ReplyDelete
  4. حسین . امیریهSaturday, June 25, 2011

    از طرف منهم به نیکی سلام برسانید و بگویید که قهرمان واقعی مردمان کسانی نیستند که با کجی اول میشوند بلکه کسیت که قوانین بازی را رعایت میکند

    ReplyDelete
  5. ممنونم حسین عزیز. ممنونم

    ReplyDelete
  6. درود
    فروغ عزیز
    بعد از مدت‌ها با فلیترشکن راه به اینجا باز کردم
    با بغضی فروخفته در گلو

    ReplyDelete
  7. دلم برات تنگ شده بود حمید رضا، برای تو و صداقت فلمت که بسیار پر بهاست

    ReplyDelete

لحظه ها می شکنند در عبور سایه تو