18/02/2011

بیست و پنج بهمن، روز تواد من بود

اینارو با اشک چشمام می نویسم، به خدا خیلی مقاومت کردم مثل خیلی چیزهای دیگه ننویسمش اما نتونستم؛ شب قبل از تولدم گفتم اگه خون کسی بریزه هرگز دیگه یادی از روز تولدم نمی کنم، این نیت من بود؛ بیست و پنج بهمن اومد و خاک، این خاک دوست داشتنی، دوباره خون عزیزامونو به آغوش کشید! حال این روزهای من خوب نیست، ایران تب داره، نمی تونم بی خیال باشم، من به اون خاک تعلق دارم، اون جا متولد شدم، بزرگ شدم و عمرمو اون جا گذاشتم، حالا و همیشه دلم پیش اونائیه که زنده ان و تو این تب می سوزن! ازتون دوریم ولی باهاتونیم، هر شب و هر روز کنارتونیم، یادتونیم، این جائیم اما روحمون تو وطنه، با خاطرات و یادگاری ها مون زندگی می کنیم و هر روز شاهد تکه تکه شدن اونائیم

5 comments:

  1. روز تولدت را با هیچ چیز عوض نکن.به بهای خاک نفروشش. اگر تو نبودی،خاک چیزی کم داشت. پس جشن بگیر حتی با غصه ها. اتفاق جالبی افتاده است!25بهمن مصادف شد با حماسه ای سبز.که تولد تو بود. حالا 1 اسفند حماسه ی دیگری ست. روز تولد من!!

    ReplyDelete
  2. فروغ خانم اگر چه برای گفتن تبریک دیر است اما برای شما و سرزمینمان بهترین ها را آرزو دارم

    ReplyDelete
  3. سلام فروغ خانم تولدت مبارك
    اگه دير شوده معذرت

    امروز تونستم اين فيلتر رو بشكنم تااز اينترنت استفاده كنم
    چند روز هست كه ايران عذاداره
    كسايي كه با عزيز ترين و با ارزشترين دارايشون يعني جونشون به ميدون امدن

    پاينده باشي فروغ

    ReplyDelete
  4. بعضی روزها وبلاگت را باز می کنم تا به اهنگش گوش کنم.امروز یکی از ان روزهاست

    ReplyDelete

لحظه ها می شکنند در عبور سایه تو