20/10/2009

...
زندگی زیباست
زندگی آتشگهی دیرنده پا بر جاست
گر بیفروزیش رقص شعله اش در هر کران پیداست
ورنه، خاموش است و خاموشی گناه ماست
جنگلی هستی تو ای انسان
جنگلی آزاده روئیده
سربلند و سبز باش، ای جنگل هستی، انسان
...
سیاوش کسرایی
___________
هنگامي كه دري از خوشبختي به روي ما بسته مي‌شود، دري ديگر باز مي‌شود ولي ما اغلب آن چنان به در بسته چشم مي‌دوزيم كه درهاي باز را نمي‌بينيم
...
هلن کلر
___________‌

6 comments:

  1. سلام فروغ مهربان
    بگذار روی درهای بسته یک یادگاری بنویسم
    یادگاری که به یک تاریخ خلاصه می شود
    چون این تاریخ هیچ وقت دیگر تکرار نخواهد شد..

    ReplyDelete
  2. فروغ خانم عزیز نه تنها که همانطور که بزیبایی نوشتید غربت فرصت مرور میدهد که باز در این غربت هر چیز کوچکی هم بهانه ایی میگردد برای رجوع به این دفتر که تنها دارایی هر مهاجری از خانه اش میباشد بعنوان مثال همین شعر زیبا که نام کسرایی وادارم میکند بیاد ش بیاورم که او با چه بغضی و غیضی در دانشگاه فنی تهران برای سوزاندن و سوخته شدن زنانه محله بدنام شبانه شعری سروده بود را میخواندو گفته هلن کلر که خود با پوست و استخوان لمسش کرده ام که بارها در نوشته هایم اشاره ایی هم داشته ام

    ReplyDelete
  3. با استاد جر و بحث کردم از کلاس اخراجم کرد.. الان واسه اینکه ناراحت نباشم دارم دنبال اون دری که باز شده می گردم
    :)

    ReplyDelete
  4. با سلام لطفا سرویس وبلاگ نویسی ما را نیز به لیست خود اضافه نمایید با تشکر مدیریت بلاگــــــدون
    http://blogdoon.com

    ReplyDelete
  5. فروغ عزیز.... درهای بسته یا باز.... هیچ دردی دیگر از هیچکدام ما دوا نخواهد کرد..... چرا که پشت همه ی درها خون و دروغ و جنگ و نیرنگ و بی اعتمادیست.... باید رویینتن باشیم تا این نبرد را پیروز....

    ReplyDelete
  6. با سلام

    در نظر بازی ما بیخبران حیرانند - من چنینم که نمودم دگر ایشان دانند
    عاقلان نقطه پرگار وجودند ولی - عشق داند که در این دایره سرگردانند

    خوشحال خواهیم شد میزبان شما در وبلاگ انجمن فرزانگان کویر باشیم و پذیرای اندیشه های شما
    و در صورت صلاحدید معرفی این وبلاگ به دوستانتان با سپاس

    ReplyDelete

لحظه ها می شکنند در عبور سایه تو