21/06/2009

مرا بی تو سببی نیست
براستی صلت کدام قصیده ای ای غزل
ستاره باران کدام جوابی به آفتاب
از دریچه تاریک
پس پشت مردمکانت
فریاد کدام زندانی است
که آزادی را به لبان برآماسیده گل سرخی
پرتاپ می کند
ورنه این ستاره بازی حاشا
چیزی بدهکار آفتاب نیست
نگاه از صدای تو ایمن می شود
چه مومنانه نام مرا آواز می کنی
و دلت کبوتر آشتی ست
در خون تپیده به بام تلخ
با این همه چه بالا
چه بلند. پرواز می کنی

زنده یاد شاملو

8 comments:

  1. زنده باد شاملو... زنده باد نیما... زنده باد هر چی آدم بیداره. ولی اینجا علاوه بر نرون، روم هم داره می میره

    ReplyDelete
  2. حمیدرضا سلیمانیThursday, June 25, 2009

    فروغم، مدت‌هاست بی‌خبرم، از خودم حتی
    تو از من خبر نداری؟
    روزهای خوبی نیست. روزهایی که حسرت تکرار می‌شود

    ReplyDelete
  3. حمیدرضا سلیمانیThursday, June 25, 2009

    سلام فروغم
    ببخش نبودنم را
    این‌روزها اصلا حالم خوب نیست
    آمدم سلامی بکنم
    و بگویم
    فراموشت نکرده‌ام
    حتی در روزهایی که خون توی خیابان جاری‌ست

    ReplyDelete
  4. سلام فروغ. به یاد کلاس ترجمه ام افتادم. صدای استاد در گوشم پیچید. برایمان می خواند:
    براستی صلت کدام قصیده ای ای غزل

    ReplyDelete
  5. سلام فروغ جان . درست است كه مدتهاست ظاهرا با تو تماسي نداشته ام اما مرتب به اينجا سر ميزنم . خوشحالم كه در كنارمان نيستي . نميدانم چگونه ميتوان به دنيا گفت كهع نبايد جوانان ما را فراموش كند . يك بار ديگر آرزوهاي جواني پرپر شده ي خودم را ديدم كه خون گرمش را نثار آسفالت داغ خرداد ماه تهران كرد . تو ميداني چطور مي شود فريادي زد كه همه بشنوند ؟

    ReplyDelete
  6. Salam, Hale ma khoob ast, Ama to bavar nakon !

    In avalin barieh ke comment miaram, va tanha chizi ke monasebe halam bood in sheer bood az Hossein Panahai

    ReplyDelete
  7. سلام دوست عزیزم
    می بینم که دوستدار شاملو هستید. من این شعر و چند شعر دیگر شاملو را به آلمانی ترجمه کردم اگر مایل بودید براتون می فرستم.
    اینجا هم می توانید بخوانید
    http://maziarworld.wordpress.com/

    ReplyDelete

لحظه ها می شکنند در عبور سایه تو