مرا بی تو سببی نیست
براستی صلت کدام قصیده ای ای غزل
ستاره باران کدام جوابی به آفتاب
از دریچه تاریک
پس پشت مردمکانت
فریاد کدام زندانی است
که آزادی را به لبان برآماسیده گل سرخی
پرتاپ می کند
ورنه این ستاره بازی حاشا
چیزی بدهکار آفتاب نیست
نگاه از صدای تو ایمن می شود
چه مومنانه نام مرا آواز می کنی
و دلت کبوتر آشتی ست
در خون تپیده به بام تلخ
با این همه چه بالا
چه بلند. پرواز می کنی
زنده باد شاملو
ReplyDeleteزنده باد شاملو... زنده باد نیما... زنده باد هر چی آدم بیداره. ولی اینجا علاوه بر نرون، روم هم داره می میره
ReplyDeleteفروغم، مدتهاست بیخبرم، از خودم حتی
ReplyDeleteتو از من خبر نداری؟
روزهای خوبی نیست. روزهایی که حسرت تکرار میشود
سلام فروغم
ReplyDeleteببخش نبودنم را
اینروزها اصلا حالم خوب نیست
آمدم سلامی بکنم
و بگویم
فراموشت نکردهام
حتی در روزهایی که خون توی خیابان جاریست
سلام فروغ. به یاد کلاس ترجمه ام افتادم. صدای استاد در گوشم پیچید. برایمان می خواند:
ReplyDeleteبراستی صلت کدام قصیده ای ای غزل
سلام فروغ جان . درست است كه مدتهاست ظاهرا با تو تماسي نداشته ام اما مرتب به اينجا سر ميزنم . خوشحالم كه در كنارمان نيستي . نميدانم چگونه ميتوان به دنيا گفت كهع نبايد جوانان ما را فراموش كند . يك بار ديگر آرزوهاي جواني پرپر شده ي خودم را ديدم كه خون گرمش را نثار آسفالت داغ خرداد ماه تهران كرد . تو ميداني چطور مي شود فريادي زد كه همه بشنوند ؟
ReplyDeleteSalam, Hale ma khoob ast, Ama to bavar nakon !
ReplyDeleteIn avalin barieh ke comment miaram, va tanha chizi ke monasebe halam bood in sheer bood az Hossein Panahai
سلام دوست عزیزم
ReplyDeleteمی بینم که دوستدار شاملو هستید. من این شعر و چند شعر دیگر شاملو را به آلمانی ترجمه کردم اگر مایل بودید براتون می فرستم.
اینجا هم می توانید بخوانید
http://maziarworld.wordpress.com/