کنار همه خانه های دنیا، خانه رویایی من از همه زیباتر است؛ متعلق به "کسی" ست که نمی شناسمش اما با من مهربان است، کسی که نشانی آن جا را بهتر از من می داند. خانه رویایی من شبیه به هیچ خانه ای نیست. در زمان لازم آن جا می نشینم و منتظر می مانم؛ آرام و بی صدا و بدون خستگی، با طماًنینه خاصی از راه می رسد، از راهی دور می آید، می دانم؛
***
احساس همواره ساده ترین راه را انتخاب می کند، می بیند و می شنود. خورشید می درخشد و باد، بی هیاهو سحرآمیز ترین موسیقی فصل را می نوازد و آقتاب گردان های باغ "دلگشا" را در هوا می رقصاند. نردبانی ست آن جا به بلندای آسمان که هیچ گاه از آن بالا نرفته ام؛ در آسمان خبری نیست، زمین را با تمام شعفم از زندگی در آغوش می کشم، همان که مانند مادری عمیقا دلسوز، سال ها تحملم کرده است، سنگینی پاهایم و دویدن های مکررم را، آسمان را ندیده ام، زمین مام من است؛
فروغ جان داشتن خانه رویائی و در رویا دلخوش بودن خودش عالمی است
ReplyDeleteدلت همیشه خوش باد
شهربانو
من هم با زمین انس بیشتری دارم
ReplyDeleteآسمان اما
به پای زمین نمیرسد
یا اگر میرسد
من نددیدهام
بگذار تا ببینیم
آن وقت شاید یکروزی
آسمان را هم به دوستی گرفتیم
شهربانو عزیزم
ReplyDeleteممنونم که همیشه به خونه من سر می زنی. من هم همیشهدر قلبم روزهای خوب و خوشی برای تو و عزیزانت در آلمان آرزو می کنم
حمید رضا عزیز
ممنونم که با این همه مشغله در ایران، متن های منو می خونی. خودت می دونی چقدر خوشحال می شم وقتی دست نوشته هایت را می بینم و می خونم