16/06/2008




پرستوهایی که زیر شیروانی خانه مان آشیانه دارند در طول روز در ارتفاع بالاتری پرواز می کنند، آسمان که می رود رنگ بگیرد چهچهه را آغاز می کنند و سفیر کشان در ارتفاعی پایین تر، بدین سو و آن سو و بر فراز آشیانه شان می چرخند. هیاهوی آن ها برایم آشنا نیست، هیچ گاه این همه پرستو را یک جا و با هم، ندیده بودم. به نظر می رسد سال هاست در زیر شیروانی منزل مان آشیانه دارند و هرگز دست آدمیزادی به آن ها نرسیده است، کسی به سمت شان سنگ پرتاپ نکرده و تخم های جوجه هایشان را چاشنی ناشتایی شان نکرده، دندانی استخوان های ترد و ظریف شان را خرد نکرده و تیر کمانی سنگی را حواله جان کوچک شان نکرده و حتی گربه ها نیز به عنوان طعمه ای جانانه به آن ها نگاه نکرده اند؛ آن ها آزادند و بی پروایی شان در پرواز به من احساس خوش زنده بودن را هدیه می دهد؛

5 comments:

  1. جان کوچک پرستوها
    و احساس خوشایند تو
    و آزادی

    ReplyDelete
  2. دوست خوبم.از تصویرای فوق العاده ای استفاده میکنی.خوش به حالتون که تو خونتون پرستو دارید.منم همیشه ارزو داشتم که یه کبوتر سفید داشته باشم . اما نمیتونم نگهداری کنم ازشون.فروغ عزیزم.مهربون همیشه در کنارمی.و خوشحالم دوستی دارم که در دوردستها بهم امید میده که هنوز دوستی دارم که ندیده دوسش داشته باشم.تو وجودت واسه روح من مایه آرامشه.آخه من میترسیدم دیگه هیچ وقت نتونم دوستی داشته باشم.آدمهای بی دوست آدمای مرده ایند.میخوام تا همیشه دوستم بمونی.من هیچ دوستی ندارم فروغ

    ReplyDelete
  3. چه نگاه قشنگی.
    واقعا خوشم اومد.

    ReplyDelete
  4. forogh jan kheyli mamnon az lotf va maramamat.

    man in chand modat mashaghlehayam ziyad bode, 2 rooz pish az canada bargashatam. har chand e=ke dar holland ham mondani nist. hafte dige maraseme farghotahili ast, va enshalah az september dobare edame tahsil ama in bar dar canada.
    dar tamas bahat hastam, roozegar khosh, ghorbanat, bye

    ReplyDelete
  5. دوستم کجائی؟چرا اینقدر دیر به دیر میای جدیدا؟نکنه مریض شدی؟

    ReplyDelete

لحظه ها می شکنند در عبور سایه تو