من کبود نگاه مهربان توام
روزی که در بیشه زار دنیایی قاصدک ها نامم را گم کردی
بیا هم نشین لحظه های کودکی
روزی که در بیشه زار دنیایی قاصدک ها نامم را گم کردی
بیا هم نشین لحظه های کودکی
بغض دوباره مرا دست های تو پر می کنند
از تبسم هزار باره نیازها
نمی دانم عکاس اثر کیست، نگاهش ستودنی ست
حس غمگینی دارند این عکس ها. ممنون
ReplyDeleteکاش جای امیدی بود. . .
ReplyDeleteکاش کسی پیدا می شد غمگینیش را پر کند. . .
اما نه! انگار ته دلش گرمه . . .
سلام فروغ عزیز
ReplyDeleteدر ایران بعضی مناطق هست که تا دلت بخواد می تونی عین همین عکسها را ببینی.
ممنون که به فکر این بچه ها هستی حتی برای چند دقیقه.
همین کلی می ارزد.
امروز دختر کوچولوی همسایه روبرویی یمان را دیدم دم در ایستاده بود با دمپایی پلاستیکی و لباس عروس یک شاخه گل سرخ هم توی دستش بود نمی دانی چقدر معصوم بود....
ReplyDeleteودنیای کودکی عجب دنیایی ست....
فروغ جان عکس زیبائیست .عکسها سخن می گویند.
ReplyDeleteممنون از نظر لطفت خدا به عزیزانت عمر طولانی همراه با خوشی نصیب کند .
شهربانو
از تبسم هزار باره نیازها
ReplyDeleteتمام داستان همین است . نیاز ها و چیزی که نیست تا بغض هایمان را رها کند
وقتی در دنیای عکاس ها و نوازندگان وهنرمندان فرو میرم و در آنها می اندیشم حس آنها را می بینم که چگونه می بینند و چطور بروز می دهند و چطور انتقال می دهند.عکاس تصاویربالا، صورت معصومانه کودکان را زیبا ثبت کرد.یه گرفتگی و غمگینی در توی صورت بچه ها و آسمان وجود داره.دقت کرده ای ؟؟؟
ReplyDeleteحسین عزیز
ReplyDeleteممنونم که سر می زنی،مطالبت رو می خونم، کاش می شد بیشتر با هم حرف زد همسایه. سبز باشی و خریدار تبسم این غربت دور باشی. من دیگه دارم عادت می کنم تو چطور؟
سارا جان
این راه راه درازی ست، ژرف و عمیقه، نمی شه با زاویه نشینی اونو بدست آورد. نیاز چیزی نیست که از یاد برود. گرمایش زمانی بروز می کند که شکفتن را یاد این بچه ها بدهند وگرنه هیچ گاه قلبشون گرم چیزی نخواهد شد حتی اگر بزرگ و بزرگ تر شوند و از کودکی تنها خاطره ای بماند ،باید به بچه هایمان یاد بدهیم همیشه آرزو داشته باشند
مهین جان
ممنونم از تو. کاش دوباره فرصتی دست بده و برم و ببینم و بشنوم و یاد بگیرم. اگر فرشته مرگ اجازه داد نیکی که بزرگ شد برنامه های زیادی برای آینده دارم
مرسی عزیز
بارانم
دنیای کودکی قابل مقایسه با هیچ دنیای دیگری نیست. حتی اگر دستای کوچکت زیر چانه هم کلاسی ات گره شده باشد تا دونه دونه اشک هاشو وقتی مادرش رو از دست داده بود جمع کنی. یادمه نمی خواستم اشکاش بریزه رو زمین. وقتی اشکاشو ریخت تو دستم نتونستم جلوی خون بینی اش را بگیرم. آسفالت حیاط مدرسه کنار دیوار رو به آفتاب پائیزی پنجشنبه روزی پر از خون رویا شد، هنوز چشم های پر اشکشو بیاد دارم. بهم گفت تو نمی دونی وقتی مامانتو نتونی دیگه ببینی چه حالی داره، می گفت دوست دارم بمیرم و برم پیشش. شب قبل باباش محکم زده بود تو بینی اش تا گریه اش بند بیاد. از شب گذشته مرتب بینی اش خونریزی می کرد. دست اخر با عمل جراحی خون بینی بند اومد اما فقر ناشی از محبت مامان پروانه اش تا الان هم تو قلبش مونده... نه من نمی دونستم
مرسی شهر بانو جان
بالاخره تونستی اینجا کامنت بدی؟
روی ماهتو می بوسم
نویسنده خوب آذری زبان
حبیب جان
هزاران رنگ و بی رنگی در دور و برمان می تواند بغض ما را بترکاند . نمی تواند؟ حتی همون عکس دریای رودسر رو که به درخواست خودم برام فرستادی! نیاز دیدن دوباره من همه چیزهایی رو که هنوز ارزشمندی خودشونو حفظ کردن اشک را میهمان چشمانم کرد
مرسی دوست خوب من
طاهر جان
ممنونم که نگاه مرا باز تر کردی. نگاه هنوز در قفس مانده مرا!
تو
راست می گی. خصوصا اشک نریخته چشم راست دخترک تصویر بالا
کاش خواهشش می شکفت
مرسی همسفر
سلام
ReplyDeleteفروغ خواهرم
اگر عکسهایی که استفاده می شود کمی بزرگتر کار شود احساس می کنم اثر گزار تر باشد.موفق باشید کوچولو هارو ببوس
ابو مهدیه
خواهرم فروغ
ReplyDeleteانتخاب زیبای این دوعکس خود حاکی از
حاکی از نگاه ظریف شما به دور بر شماست
در عکس یاد شده وبلاگم تصویر دوتا تنه درخت می باشد که از پس فواره آب داخل حوض پارک گرفته شده و تقریبا شبیه نقاشیهای امپرسیون شده.
یعنی در حقیقت یه کمی ناپرهیزی کردیم در عکاسی!!
.
موفق باشید
راستی مهدیه عکس هستی رو تو سایتش گذاشته
بد نیست ببینید
خواهرم سلام
ReplyDeleteانتخاب عکس های بجای شما دروبلاگتون خود نشان از دید قوی و نگاه ظریف شما دارد.
در عکس وبلاگم نمایی از دوتنه درخت می باشد که از پس فواره داخل حوض پارک گرفته شده.
به قول امروزی ها یه کمی ناپرهیزی کردیم .
موفق باشی
داوود عزیز
ReplyDeleteممنونم بابت توضیحی که در مورد عکست دادی، موفق باشی، همیشه از این ناپرهیزی ها داشته باش
عکسها رو هم با سایز بزرگ گذاشتم،
عکس هستی عزیز رو هم دیده بودم.امیدوارم قلب مهدیه نازنین همواره سرشار از عشق و دوستی باشه
امروز و روزهای دیگر
از این دختران وپسران معصوم در دیار من بسیارند...
ReplyDeleteکیست که بغض آنان را به فریاد شادی تبدیل کند؟؟؟