ماهی که در این لحظه، در تابه من سرخ می شود تا دیروز، ماهی زنده ای بود که در آب های شیرین و شور اقیانوس شنا می کرد، عاشق می شد و دوست می داشت و دوستش می داشتند، گاهی گروه می شد و گاهی تنها؛ ز، ن، ده، گ، ی، می کرد در آب، اما الان خوراک من می شود و دهان و دندان و ستون فقراتش، خرد می شود و دمش کنده می شود، دم ی که تا دیروز در آب می رقصید و ماهی کوچک تابه من به آن می نازید.
No comments:
Post a Comment
لحظه ها می شکنند در عبور سایه تو