چهارشنبه های سوری؛ قدیما، سور می دادند چلچله ها
چهارشنبه های سوری؛ قدیما، گل می دادند درخت ها
چهار شنبه های سوری؛ قدیما، دل می دادند غریبه ها
...
اون روزا، بچه بودیم، شاد بودیم، می خندیدیم، می پریدیم؛
اون روزا، صفا بود، وفا بود، حیا بود، رضا بود
یه روز، تو شهر ما؛
طوفان اومد، باد اومد، ابر اومد، بارون اومد، برف اومد
تو بی خبر؛ من بی خبر؛
دویدیم و دویدیم
تو کوچه ها گم شدیم، از خونه ها دور شدیم
...
چهار شنبه های سوری؛ قدیما
...
یادش بخیر ایکاش یا زمان می ایستاد یا اینکه ما بچه میماندیم.
ReplyDeleteبه دنبال آدرسم می گردم. به دنبال جایی آشنا که مثل هیچ جای دیگر نیست
ReplyDelete