10/07/2008


می توان مهربان تر نگاه کرد؛
تمام خشونت صدای تو در گردی صورتت هاله ای از خود غیرواقعی تو نشانده بود؛
-----------------------------
یک جمله از "گراهام گرین"، نویسنده انگلیسی
.من درهنگام بیداری خواب می بینم نه هنگام خواب

7 comments:

  1. سلام نازنین...فقط خدا می دونه از کی تا حالا من سعی می کنم اینجا یه کامنت بذارم ولی نمیشه نمی دونم این سیستم چه مشکلی با قسمت کامنت ها داره؟!!به هر حال فکر کنم این دفه می تونم کامنت بذارم عزیز خیلی دلم برات تنگ شده بود بعضی وقتا یه سر بزن خودش یه دلخوشیه.منم یه جمله از دکتر شریعتی میگم که البته زیادم ربط نداره ولی بی ربطم نیست "زنده بودن را به بیداری بگذرانیم چرا که سال ها به اجبار خواهیم خفت" تا بعد

    ReplyDelete
  2. از نوشته های زیبایت خبری نیست فروغ جان

    ReplyDelete
  3. جمله جالبی بود
    ما منتظر قطعه هایتان هستیم

    ReplyDelete
  4. سلام فروغ جونی
    رد پایی از عقیدت در مورد تناسخ رو در این نوشته حس می کنم، فقط حسم گفت، فکرم نگفت.

    ReplyDelete
  5. مهین عزیز سلام
    نتوانستم از پاسخ به احساست صرف نظر کنم. باید بگم که من به تناسخ معتقد نیستم، اگر چه حاضر نیستم مگس یا مورچه ای را از بین ببرم یا چمن زیر پایم را لگد مال کنم چون معتقدم هر کدام از آن ها حیاتی متعلق به خود دارند و من در مقام یک انسان نبایستی این حق حیات را از آن ها بگیرم. من به تناسخ و قانون اعلی آن "کارما" معتقد نیستم. بر عکس معتفدم انسان ها پس از مرگ در مکانی جدای از این دنیا زندگی می کنند. البته استثناء وجود داره اما همه مردگان زنده نمی شوند و در کالبد کودکی تازه بدنیا آمده جای نمی گیرن؛ خواهش می کنم .
    لطفا به من بگو چرا این احساس به سراغت آمد؟ مرسی. تلنگر خوبی بود

    ReplyDelete
  6. سلام فروغ جون
    برات ایمیل گذاشتم.

    ReplyDelete

لحظه ها می شکنند در عبور سایه تو