16/05/2011

بهاریه هشتم



یک روز آمد از پس روزهای بی شمار که دست باد تمام مهر مرا به تو به یغما برد، می دانم؛ بعد از آن هر سال بهاران، هنگامی که برگ های کوچک درختان نارون، با آهنگ خوش نواز باد، عاشقانه، می رقصند، تو را، احساس می کنم، اگر چه حس تلخی باشد اما به جانم نشسته است؛

2 comments:

  1. وقتی لذت می بری، فقط میتوانم بگویم:گوارای وجود

    ReplyDelete
  2. فروغ
    چرا مطلب رو نمی شه توی فیس بوک به اشتراک گذاشت؟

    ReplyDelete

لحظه ها می شکنند در عبور سایه تو