30/04/2010



حلقه


دخترک

خنده کنان گفت که چیست

راز این حلقه زر

راز این حلقه که انگشت مرا

این چنین تنگ گرفته است ببر

راز این حلقه که در چهره او

این همه

تابش و درخشندگی ست

مرد حیران شد و گفت:

حلقه خوشبختی ست

حلقه زندگی ست

همه گفتند: مبارک باشد

دخترک گفت: دریغا که مرا

باز

در معنی آن شک باشد

سال ها رفت و شبی

زنی افسرده نظر کرد بر آن حلقه زر

دید در نقش فروزنده او

روزهایی

که

به امید وفای شوهر

به هدر رفته، هدر

زن

پریشان شد و نالید که وای

وای

این حلقه که در چهره او

باز هم تابش و رخشندگی ست

حلقه بردگی و بندگی است



زنده یاد فروغ فرخزاد



------------------------------------------


یازده ساله بودم. در کوچه های زادگاهم گام بر می داشتم وقتی نسیم روح بخش زندگی خبر آمدن طوفان را داد. باد ها دستم گرفتند و مرا هم صدای خود کردند. می دویدم در کوچه ها و باد مرا رقص کنان با خود هم چنان بدین سو و آن سو می کشاند و من چه دلقک وار و خام همراه می شدم. و طوفان چنان افعی گویا هزار جان دارد چه سهمگین آمد و بر سرزمین و زادگاهم چنبره زد

5 comments:

  1. طوفانی که رضایت را می ستاند و افسوس را بر ویرانه ها بر جای می گذارد...
    سلام فروغم

    ReplyDelete
  2. فروغ خانم عزیز چه از پیام زیبایتان و چه این مطلبتان و شعر زیبای دختر محله ما که نیازی نیست حتما زن باشی و بفهمی خلاصه کلی لذت بردم و مخصوصا این عکس انتخابی که فروغ گویی از عصیان میگوید و از کوچه ایی که پسرهایش عاشقش بودند و از دختری که روزی باد با خود برد آری دوست من تهران پارس را تنها و بیشتر از فلکه ها و خیابان جشنواره و غیره اش با استخر شهرداریش میشناسم آنهم در دوران کودکیم که نمیدانم بوده ایید یا نه همانزمانهای شاد گذشته که هر روز در آنجا جشنی بود و مردم با خنده های واقعی و نه مصنوعی و پر از مهر و صفا در آنجا از زندگیشان لذت میبردند و هنوز بیاد دارم که از بلنگوهایش صدای ناهید اصفهانی پخش میشد همان ترانه اشکم دونه دونه

    ReplyDelete
  3. فروغ جان با تشکر از تسلیت و همدردی ات به شما و خانواده عزیزتون آرزوی سلامتی و طول عمر می کنم.

    ReplyDelete
  4. سلام فروغ عزیز
    چند وقتیه به هیچکدوم از کارهام نمی رسم. امیدوارم به زودی مسائلم حل شن و بتونم از خجالت دوستانی مثه تو که در حقشون بی معرفتی می کنم در بیام.

    ReplyDelete
  5. با پست عروسک و ماه کامل اشکهایی که در چشمم جمع بود بی وقفه چکید فروغم

    ReplyDelete

لحظه ها می شکنند در عبور سایه تو