01/09/2009

این همه خستگی برای چیست؟ به خاطر خواب های نصفه و نیمه شبانه ست؛ می دانم. خوابی که پیوسته نیست، دوساعت اول، دوساعت دوم و شاید یک دوساعته سوم. هشت ساعت خواب به شش ساعت آن هم بریده بریده. کنار هم اگر بگذارمشان به یک ناکجا آباد ختم می شوند؛ دخترک کوچک است. سه سال و دوماه. تمام دنیایش خانه است. من، پدر و مادر بزرگش که برای یک سفر چند ماهه به این جا آمده است، او یک ماه دیگر بر می گردد و شهری که نصفه و نیمه می شناسدش، سگ کوچک همسایه عزیزمان " چارلی"، مدرسه ای که روبروی خانه است و رویای دخترک است و قرار است بیست روز دیگر به مدرسه برود، نام و محبت دو دوست دیگرم که مادرش از زور خستگی نمی تواند حتی هر ده روز هم یک مکالمه تلفنی کوتاه با آن ها داشته باشد و خاطرات کوچک و کمرنگی که مربوط به سفر ایران اوست. او ورجه ورجه می کند و من خودم را از خروسخوان صبح هل می دهم تا نیمه های شب، تا دل شب، به پهنای همه وسعتی که قلبم را محصور کرده است و گوشه خلوتی به یادمان همه روزها و شب هایی که چه بی رحمانه از کنارم پر کشیدند و رفته اند؛ صبح نزدیک است و باران می بارد و ستاره های زیبای آسمان امشب خوابیده اند
-------------------------------------------------------------------
آمده بود به من کمک کند یا من به او کمک کنم؟ خوشحالم که توانستم جوابی به همه تحقیر های گذشته بدهم. پاسخی به خود. حالا فقط عکس العملش یک لبخند است. لبخندی که چشم به تو ندارد. چشم ها سوی دیگر را می نگرند

7 comments:

  1. سلام فروغ عزیزم.تجربه ی این کم خوابی ها را دارم.تا مشغله ی فکری ادم به گونه ای حل نشود این بیدار شدن ها ادامه دارد.اما می دانم امروز مشغله ات این کم خوابی نیست.چیز دیگر است

    ReplyDelete
  2. فروغ جان این کم خوابی ها آدم رو خیلی اذیت می کنه. می گویند اگر قبل از خواب یک دونه سیب بخوری آرامش پیدا می کنی. اما بیشتر وقتها این سیب کمکی نمی کنه.

    ReplyDelete
  3. آره، عین حقیقت بود..

    چقدر تلخی داری برای دنیای مجازی فروغ جان. امیدوارم دنیای واقعی شادتری داشته باشی. گرچه، شاید اونقدر تلخی ها زیاد هستن که قسمتی برای این دنیای مجازی می مونه!
    قبلاً برای تغییر دنیای کسی که احساس می کردم سهمش از این دنیا زندگی شاد تر و بهتریه دعا کردم، ولی دنیای اون که تغییر نکرد هیچ، اعتقاد خودمو به خاطر اثر نداشتن دعا از دست دادم. حالا که دیگه دعا نمی کنم، ولی شاید سهم تو هم این نبود..

    ReplyDelete
  4. فروغ خانم همانطور که شهر بانو خانم نوشته اند سیب خوب است مادر بزرگم همیشه به کسانی که بیخوابی داشتند توصیه میکرد البته علت بیخوابیها به دنیای پر طلاطم درونی آدمهاارتباط داردو حوادث روزمره ایی که آدمی به آن حساسیت خاصی دارد

    ReplyDelete
  5. و انگار گاهی شب که می شود پلک هایم از هم فرار می کند ...شاید ما سکوت شب را برای فکر کردن غنیمت می شماریم و خواب را کنار می زنیم .

    ReplyDelete
  6. سلام فروغ جان. اره عزیزم چرا که نه

    ReplyDelete
  7. سلام فروغ عزيز
    هميشه اين گنگي تو نوشته هات رو دوست دارم، جريان سيال ذهن و حس عجيبي كه از اين سبك به من مي رسه برام لذت اوره.
    دوستت دارم
    مهين(قاصدك)
    www.tafaryad.blogfa.com

    ReplyDelete

لحظه ها می شکنند در عبور سایه تو