20/02/2009

ایرانی اصل و تقلبی
__________________
از دور داد می زدند ایرانی اند، مرد، کت و شلوار پوشیده بود و یک کراوات از مد افتاده بسته بود و شق و رق قدم برمی داشت، زن هم مرتب و آرایش کرده، یک کلاه پوست گذاشته بود روی سرش و یک پالتو مخمل سیاهرنگ پوشیده بود، نیم نگاهی به آن ها انداختم و دوباره سرگرم صحبت با مشتری خود که مردی عرب بود شدم، مرد و زن ایرانی ابتدا به سمت مدیر بخشمان رفتند، آمده بودند خانه ای اجاره کنند، من می شنیدم، مدیرمان به آن ها می گفت که خانه برای اجاره دادن داریم و خوشبختانه یکی از کارمند های ما ایرانیست و می تواند در این زمینه به شما بیشتر کمک کند، به دنبال این حرف به من اشاره کرد، مرد ایرانی داشت نگاهم می کرد، نمی دانم موهای سیاه و فر فری ام باعث شد یا پوست سیه چرده ام که رو کرد به مدیرمان و گفت: " ما اصلیتمون ایرانیه" ! به دنبال این حرف مدیرمان گفت: "او هم، هم زبان شماست و خانه ها ی اجاره ای دست اوست ، باید به او بگید تا راهنمایی تان کند" ؛ مرد ایرانی تشکر کرد و همان طور که ایستاده بود تا من صحبتم با مرد عرب تمام شود رو به زن کرده و گفت: " یارو افغانیه، خودشو ایرانی جا زده" ؛ شوکه شده بودم!!! از روی ظاهرم، قضاوتم کرده بود، خودش را اصل می دانست و مرا تقلبی! صحبتم با مشتری عرب که تمام شد با لهجه غلیظ فارسی رو به مرد ایرانی کرده و گفتم: بفرمایید، خواهش می کنم، من در خدمتم؛
قیافه مرد و زن ایرانی تماشایی بود، فارسی را مانند خودشان صحبت کرده بودم، حسابی جا خورده بودند، با تردید و لبخند زنان جلو آمدند وعذرخواهی کردند و گفتند: "اِ، شما ایرانی هستید؟ وای، ببخشید، ما نمی دونستیم" ؛
در پاسخش گفتم: "واسه همین چیز هاست که من و شما این جا و دور از مملکتمون داریم زندگی می کنیم، نه دوستی مون دوستیه، نه دشمنی مون دشمنی"! ؛
مرد ایرانی که نمی خواست زیاد فروتنی نشان دهد، دوباره تکرار کرد که آیا خانه مناسبی برای اجاره دادن به او داریم یا نه؟
من هم بدون معطلی گفتم: "ببخشید خونه ای که به درد شما بخوره و قابل شما رو داشته باشه نداریم" . مرد ایرانی که حسابی از من دلخور شده بود، بی برو برگرد، رو به زن کرده و گفت : "بریم خانوم ، بریم، بریم. وقتی از در بیرون رفتند یکی از همکارهای انگلیسی ام آمد به من بگوید: اینا هم ایرا... ؛
اجازه ندادم ادامه بدهد، زود انگشت نشانه ام را گرفتم جلو دماغم و گفتم: هیشششش!؛

9 comments:

  1. فروغ جان منو یاد یکی از برنامه های هادی خرسندی انداختی

    ReplyDelete
  2. جالب بود. این تصورهای هوطن ها در خارج از وطن درباره زندگی والبته درباره خودشان.
    از همدردیت هم منونمم بسیار

    ReplyDelete
  3. سلام
    پرشین بلاگرز «خبرخوان بریتانیا» («گرافیکی» و «تکست»)؛ و «لیست و فید وبلاگهای فارسی بریتانیا» را ارائه کرده است.

    از پرشین بلاگرز و «خبرخوان بریتانیا» که شما نیز در آن حضور دارید بازدید فرمائید.

    http://persianbloggers.blogspot.com/2008/11/england-p.html

    ReplyDelete
  4. اگه اونها اصل هستن من ترجیح میدم تقلبی باشم! :)) این اهن و تلپ ها همیشه از کسانی هست که سالها حسرت اصل و اصیل بودن رو با خود به همه جا یدک کشیدن وگرنه چه نیازی اصلا به گفتن این حرف است

    ReplyDelete
  5. injoorisho dige nadide budim....

    ReplyDelete
  6. سلام فروغ جان درست گفتی به اون آقا ...متاسفانه تعداد این آدمها هم زیاده برای همین به دل نگیر که اینطوری آدم همش ناراحته از دست یه مشت انسان نمای بی کله و بیفکر

    ReplyDelete
  7. سلام.
    از طریق وبلاگ شیرین با شما آشنا شدم.
    داستان می نویسم و گاهی هم از خودم.
    ممنون می شم نظرات شما رو بدونم.
    در مورد این ایرانی اصل و تقلبی باید بگم توی همین مملکت خودمون هم فراوان با این قضیه روبروایم.
    ghasedakd.blogfa.com

    ReplyDelete
  8. سلام فروغ.
    ممنون به خاطر نظراتی که دادی.
    این متن را اصلاح نمی کنم اما در ادامه (تراوش 2) حتما نکاتی که گفتی رو رعایت می کنم.
    البته این خوابی برای تعریف کردن نیست. کمی صبر کنی متوجه می شی.
    به هر حال ممنون که سر زدی.
    قاصدک.

    ReplyDelete
  9. سلام دوست گرامی


    از آشنایی با شما خوشحالم امیدوارم همیشه شاد وموفق باشید


    این پست ***دعا کننده دست خالی برنمی گردد ****

    ReplyDelete

لحظه ها می شکنند در عبور سایه تو