23/11/2007

شب دوم آذر





به موبایلت زنگ زدم ، گوشی رو برداشتی، تولدت رو تبریک گفتم، احسان گفت تو شریعتی هستید و اومدید واسه شام تولد، ساندویچ و بستنی بخرید، مواظب باش مث اون شب بارانی و دم کرده بهار، دوباره کافی گلاسه ها نریزه رو قالی، چقدر اون شب از دست تو خندیدیم، چرا دستپاچه شده بودی؟ دخترک هنوز دوستت داره؟، مهموناتون زیادن؟ گفتید میرین دنبال مامانم. وقت هایی که می خواستیم بریم بیرون ، مامان همیشه آخرین نفری بود که حاضر می شد، بابام همیشه شاکی بود، آخی
صبح که بلند شدم، می خواستم بهت زنگ یزنم اما گفتم جمعه است، صبح های جمعه بیشتر از هر روز می خوابی، دو سه ماهی بود که سی دی خام و مجوز نگرفته ای را که در واپسین لحظات شبی که از ایران می اومدم برام کپی گرفتی و دادی دست محمد، برام آورد، گوش نداده بودم، صبح دوباره به ترانه ها و صدات گوش دادم و دوباره دلم برات تنگ شد. اون شب محمد هم مثل تو نیومد فرودگاه، تو خسته بودی و اونم تازه بچه دار شده بود، قدیمها بیشتر با هم بودیم
می خوام اینم بهت بگم که سستان لاهیجان و تله کابین و چای و قلیون بالای اون کوه سنگی رو فراموش نکردم، اون گوشه دنجی رو که تو باغ سستان تو محوطه نی زارها پیدا کرده بودی ومی گفتی خاله، این جا که می شینم انگار از همه کس و همه چیز جدا می شم، من هم مثل تو کمی اون جا نشستم اما حس تو رو پیدا نکردم. کاش فرصت بیشتری داشتم تا کنارت بشینم و باهات حرف بزنم. چشم ها ی آبی درشت تو داره از تو قاب طلایی آویخته به دیوار روبرو نگام می کنه
به هیچ چیز نچسب برای اینکه هیچ چیز ماندنی نیست
برای من تا همین جا کافیه

9 comments:

  1. دلتنگیت قابل درک هر چند تجربه نشده

    ReplyDelete
  2. سلام
    از لطف و محبتت بسيار سپاسگزارم...راستي نكته اي رو در باره سازمان صداو سيما و روزنامه .اشاره كرديد
    كنجكاو شدم بدونم ..اگه صلاح دونستيد.
    در امان خدا...داود

    ReplyDelete
  3. خواهر خوبم فروغ ممنون که در تنهایی و از دست دادن رفیقم شریک شدی

    ReplyDelete
  4. مبارکش باشد . خاطراتت را هم نگاه دار که زنده نگاه میداردت... .و

    ReplyDelete
  5. نازنین فروغ
    ÷ستهات رو یکجا خوندم همه زیبا بودند و ÷ر معنا تولد عزیزت مبارک ....
    شادی قرین ثانیه هات هر چند دورادور عروسکم رو ببوس...

    ReplyDelete
  6. سلام فروغ جان
    زیبا بود
    نوشته هات منو مجذوب می کنه
    هر طوری شوده میام نت
    مرسی فروغ جان

    ReplyDelete
  7. شرمنده
    نوشته هات منو جذب می کنه

    ReplyDelete
  8. بسیار زیبا بود چقدر بعضی وقتها بعضی چیزها با آدم حرف می زنه و هیچ کس نمی شنوه الا خود آدم...

    ReplyDelete
  9. salam
    خسته ام با این که ساعت ها خوابیده ام
    اینجا هوا شرجی و دریا اروم تر و رام تر از همیشه است
    دلم می خواست می تونستم برات از
    همه چیز بگم فقط همین که "کاش فرصت بیشتری داشتم تا کنارت بشینم"قدیمها بیشتر با هم بودیم
    و بی حالم
    همین

    ReplyDelete

لحظه ها می شکنند در عبور سایه تو